پا جای پای جابر...
دیباچه:
امام حسن عسکری فرمودند: علامات مؤمن پنج چیز است: پنجاه و یک رکعت نماز در روز، بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در نماز، سجده بر خاک، انگشتر در دست راست کردن و زیارت اربعین.
بحمد الله امسال توفیق پیدا کردیم و به دستور امام یازدهم، جامه عمل پوشوندیم و اربعین به زیارت حضرت سید الشهداء رفتیم. مصطفی روز عاشورا پیشنهاد داد و گفت: امسال اربعین بریم کربلا؟! و ما دقیقاً چهل روز بعدش، کربلا بودیم. راهپیمایی اربعین، بزرگترین تجمع بشری در طول تاریخ و همچنین بزرگترین نشانه از اقتدار و جان بر کف بودن شیعه ست. تعریف کردن عظمت راهپیمایی اربعین برای افرادی که حضور نداشتن، مثل درک انسانهاست از همه کائنات. فقط با دیدن میشه درک کرد. راهپیمایی اربعین و سختی های همراه اون، نمونه کوچکی از سختی های حرم حضرت اباعبدالله است. کسی که توی این پیاده روی شرکت نکنه، درک زیادی از روضه قافله پیدا نمی کنه. اگر در حین راه رفتن در مسیر کربلا، خستگی و درد پا به سراغ فرد بیاد، سختی های قافله اسرا رو تا حدودی درک میکنه. با اینکه از ما در طول مسیر پذیرایی و بهمون احترام گذاشته میشد، اما به اهل بیت امام حسین، در طول این مسیر جسارت ها شد. ما یک دهم مسیری که اونها طی کردن رو هم نرفتیم. سختی های ما کجا و مصائب اونها کجا؟! بی قراری در اونجا، فرد رو یاد بی قراری های حضرت زینب در کربلا میندازه. مستاصل بودن در اونجا، فرد رو یاد مستاصل بودن امام حسین میندازه، اونوقتی که نمی دونست پیکر حضرت علی اصغر رو به خیمه پیش مادرش ببره یا دفن کنه. آوارگی در اونجا، فرد رو یاد آوارگی بچه های امام حسین و اصحاب بعد از سوختن خیمه ها در صحرای کربلا میندازه. شلوغی اونجا، فرد رو یاد صحرای محشر میندازه و مشکلات اونجا. توی این پیاده روی، از هر گذاره ای میشه چیز یاد گرفت. چیزهایی که توی کتابها یاد داده نمیشن. همه چیز اونجا درک کردنیه. فقط باید دید و درک کرد.
خاطراتی که پیش رو دارید حاصل نوشته های من در آخر هر روز است. اول سفر فقط قرار بود حواشی سفر رو بنویسم. اما کم کم که جلو رفتیم متوجه شدیم که این سفر اصلا حاشیه نداره و هر چی هست همش متن ماجراست. قضیه خاطره نوشتن من هم، مثل داستان تألیف کتاب "تاریخ مدینه دمشق" شد. ابن عساکر وقتی که می خواست نوشتن این کتاب رو شروع کنه، تصمیم داشت که تاریخ شهر دمشق رو در دوران خودش بنویسه. اما از اونجایی که حرف، حرف میاره، این تاریخ، کتابی شد که به ۷۰ جلد تقسیم بندی شد و نه فقط تاریخ دمشق، بلکه تاریخ همه بلاد اسلامی رو در خودش جا داد. جریان خاطرات ما هم بی شباهت به جریان تألیف این کتاب نیست. نت های کوچیک و سر فصل وار، تبدیل شدن به خاطرات طولانی که پیش رو دارید. این سفر، همش خوشی بود. اگر هم سختی وجود داشت، با قرار گرفتن در برابر سختی های امام حسین (ع) و یاران و خانواده اش به شیرینی مبدل می شدن. چون حس می کردیم، ذره ای شبیه به اونها شدیم.
اربعین بهترین تعطیلات بچه هیأتی هاست. با بهم ریختن همه ی قواعد دنیای امروز. زدن به دریای سختی ها در عصر عافیت طلبی. یک ماجراجویی بدون حساب و کتاب در دوران عقل حسابگر. چشیدن نیم خورده ی دیگران در زمانه ی وسواس های مالیخولیایی بهداشت. خوابیدن در همسایگی خطر در روزگار ترور و وحشت. دوست داشتن بی دلیل دیگران در عصر کینه و اضطراب. فروریختن مرزهای جغرافیایی و نژادی در روزگار تعصبات شیطانی. ایثار کردن همه ی زندگی در زمانه ی شح نفس کنازها، چرا که قرآن فرمود: وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ( و آنان که از حرص نفس خویش در امان مانده اند رستگارند)
گویا این چند روز تمرینی برای شیوه ی زندگی در دوران حکومت حضرت صاحب الامر (عج) است. اگر قواعد عجیب و غریب این چند روز را نمی دیدیم، درک عالم مهدوی ناممکن بود.
توصیفات این سفر، توانایی درک کردن عظمت این جوشش غیرت رو به شنونده نمیده. اما حداقل دور نمایی از این عظمت مطلق رو بازتاب میکنه. با این مقدمه به استقبال خوندن روز نوشت های یک زائر اربعین میریم:
- ۶ نظر
- ۲۶ آذر ۹۳ ، ۱۰:۲۵
- ۳۱۴۴ نمایش